حرف ديگران را گوش ميداد ولي به علم خودش عمل ميكرد. حق هم همين است كه وقتي انسان به واقع رسيد، به همان عمل كند. اگر انسان به عين اليقين برسد، به واقع رسيده است و مرحوم آيتالله مهدوي در آنچه عقيده داشت، به عيناليقين رسيده بود؛ يعني فقط اين نبود كه ميدانست، با چشم دلش ميديد.
شما حالتهاي ايشان را مطالعه كنيد. از آغاز طلبگي تا زماني كه به رحمت خدا رفت- در تمام مراحل- يك ذره انحراف نداشت. تا آدم به عين اليقين نرسد اينطور نميشود. اطمينان و آرامش قلب داشت، شك و شبههاي در حرفهايش نداشت و حالت ايشان از زمان حضرت امامرحمهالله تاكنون تغيير نكرد.
ايشان از كساني بود كه حقيقتا بايد گفت با رفتنش «ثلم فيالاسلام ثلمه لا يسدهاشيء» هر عالم و مرجعي كه از دنيا ميرود به قدر خودش ثلمهاي وارد ميشود و هرگز جاي او پر نميشود، ولي بالاخره به طريقي ديگر، مراجع و علماي بعدي جايش را پر ميكنند اما با رحلت ايشان ثلمهاي در مملكت افتاد كه هيچچيز جايش را پر نميكند؛ چه از لحاظ سياسي و اجتماعي چه از لحاظ علمي. من واقعا در فكرم درخصوص بعد علمي ايشان، اين مركز علمي كه ايشان داير كرد، مگر شوخي است؟! ايشان تمام پستها را رها كرد و خودش را وقف ايجاد دانشگاه امام صادق(ع)كرد.
واقعا هم مفيد بود كه دانشجوها با اصول اسلامي تربيت شوند، نه مانند دانشگاههاي ديگر، صرفا درس بخوانند و مدرك بگيرند. بركاتي كه اين دانشگاه براي اسلام و نظام اسلامي داشته، همه از حسن درايت كسي سرچشمه ميگيرد كه اينجا را تأسيس كرده است؛ وگرنه خيليها مركز علمي و دانشگاه ميسازند. اينكه ميبينيد جهات مختلف علمي و ديني در اينجا جمع شده و چنين نتيجه داده، براي اين است كه مؤسس اين دانشگاه، به اين كار معتقد بوده و عيناليقينش بوده كه راه، همين است. ميگفت وظيفه داريم بچهها را از اين راه ببريم. خداوند درجات ايشان را عالي بگرداند!
نظر شما